علیشیخ  

باز هم ماه محرم ، بازهم عزاداری به مناسبت شهادت امام حسین (ع ) و یارانش در علیشیخ و آبادی های اطراف

جمال محمد زاده | چهارشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۹ | 11:46

باز هم ماه محرم ، بازهم عزاداری به مناسبت شهادت امام حسین (ع ) و یارانش در علیشیخ و آبادی های اطراف از حدود 50 سال قبل

 

یکی از قدیمی ترین نوحه ها که همه آن را بلد بودند و می خواندند ، یادم می آید من هنوز مدرسه هم نمی رفتم اینقدر این نوحه را شنیده بودم که مرتب با خودم زمزمه میکردم.

شیعه باشین ساغ اولسون بو ماتم عزاده

اولدوردولر حوسینی صحرای کربلاده

لازم به ذکر است که ریش سفید های آن موقع بیشتر عصر روز تاسوعا وارد دسته شاخسی می شدند ، شاید بیست نفر اول دسته را ریش سفید هایی تشکیل می دادند که سن  بالایی  داشتند  ، دقیقا یادم هست مرحوم عباسقلی بیک و مرحوم مشهدی کریم شریفی ، مرحوم نصرت اله خان ( که شعار معروفش یای مام و مای مام بود ( یا امام و احتمالا وای امام ) ) ، مرحوم محمد شیرسوار ( کدخدا ) ،  مرحوم عباس آقا کاظمی ، مرحوم صادق خان اردشیری ، مرحوم عادل خان ،  مرحوم داداش عمو رضائی ، مرحوم مشهدی اسداله واحدی، مرحوم حسین قلی نژاد ، مرحوم حسین فرج زاده  ، مرحوم مشهدی قاسم رصایی ، مرحوم حسین نجفی ،  ، مرحوم مهدیقلی نوری ، مرحوم فتح اله قاسمی ، مرحوم محمد و مرحوم احمد محمدی ،مرحوم حاج علامعباس شیرسوار می آمدند و وارد دسته می شدند ، پدر من یک شمشیر معروفی داشت که فقط عاشورا و تاسوعا بیرون می آورد و تقریبا همه آن زمان و شاید الان هم آن شمیر یادشان هست و شاید هم الان دست مشهدی حسین و یا خسرو باشد ، برای قمه زدن نبود بیشتر نمایشی و برای سردسته شاخسی استفاده میکردند یادم هست مرحوم عباسقلی بیک یا عصایش می آمد ، عصا را به کسی میداد و سر دسته می شد و با بالابردن همین شمشیر شعار را با صدای بلندی عوض میکرد، من صحنه های از بزرگان را می نویسم که با چشم خود چند بار دیده ام . ( البته از کسانی که یاد برده نشده همواره داخل دسته شاخسی بودند )

یکی از اتفاقات خوب عزاداری محرم این بود که دسته های عزاداری آبادی  ها برای عزاداری مشترک به روستا های همدیگر می رفتند ، حسن اینکار علاوه بر عزاداری امام حسین (ع) سبب ایجاد عطوفت و همبستگی بیشتربین  مردم آبادی ها میشد و مثلا اگر بصورت ناد رکدورتهایی هم بدلایلی داشتند ، با همین کار حل و فصل می گردید ، منتها در این مورد بیشترین ارتباط علیشیخ با زرآآبادی ها بود و همیشه اینکار انجام می شد  بعد ها ما با دسته سینه زنی و زنجیر زنی به روستا های قزلجه ، زاویه ، شگفتی ، آغباش ، دنبکی و قزلداش علیا هم رفتیم .

همچنانکه قبلا گفتم دو سال یک نوحه خوان مسلطی به نام مشهدی علی را از خوی آوردند که در علیشیخ نوحه خوانی میکرد ، همرا با حسین آقای سلطان زاده ، گویا در بازار خوی فرش فروشی داشت ، بسیار زرنگ بود و دوست نداشت نوحه هایش لو برود و اگر سال بعد همان را گفت خیلی ها نفهمند ، تمرین نوحه در حسینه ها انجام می شد و نوحه خوان نوحه را چند بار میگفت تا بقیه تکرار و حفظ نمایند ، و صد البته حفظ بعضی نوحه های طولانی برای افراد سن بالا راحت نبود بویژه اگر نوحه خیلی طولانی بود ( مثلا چهار مصرع )، من و دکتر عزت دور از چشم مشهدی علی نوحه ها را می نوشتیم و زود حفظ کرده و سریع به بزرگتر ها می گفتیم ، یک روز یک نوحه طولانی که ما داشتیم می نوشتیم ، مشهدعلی نوحه خوان ما را دید و کاغذ هایمان را گرفت ولی ما نوحه را حفظ کرده بودیم ، آن روز برای اجرای مراسم به مسجد آمدیم ، بزگتر ها نتوانسته بودند نوحه را حفظ نمایند و در نتیجه جواب نمی دادند ، فقط من و دکتر عزت و آن هایی که دوربر ما بودند جواب می دادیم ، مرحوم نقدعلی خان اسدزاده که میانداری میکرد ، متوجه جریان شد ، شما اگر نتوانی نوحه را درست بگویی ریتم زنجیر زدن هم بهم می خورد ، یکی چپ می زند و دیگری راست ، حسن دسته هم به منظم بودن آن است ، نقدعلی خان آمد دست من و دکترعزت را گرفت و برد جلو سر دسته ها و به نوحه خوان هم گفت حالا بخوان و اینها جواب میدهند ، و کارایشان باعث شد که دوباره نظم به دسته برگردد و علاوه بر آن مشهدی علی دیگر مانع نوشتن ما نشود ، خداوند نقدعلی خان را بیامرزد ، بعد که مشهدی علی رفت ، حسین آقای سلطان زاده که دیگر نوحه خوان ماهری شده بود ، من و دکتر عزت را بعنوان دستیاران خود انتخاب کرد ، وظیفه ما دادن بحر ، آموزش و خواندن ادامه نوحه ها در مساجد بود و حسین آقا هم مرثیه خوانی میکرد ( آغلاداردی )

یکی از کار های خوب مشهدی علی این بود که از بزرگتر ها هرشب یک ریال و یا دو ریال میگرفت و در پایان برای حسینیه امکانات میخرید .

یک سالی قرار شد دسته علیشیخ در یک روز به دنبکی و از آنجا به قزلداش علیا برود ، یادم هست اواخر پاییز یا زمستان بود ، سر کوه ها پر برف و هوا خیلی سرد ، دنبکی مسجد نداشت قرار بود ما برویم خانه مرحوم محمد کرم که از سرشناس های دنبکی بود و با برخی از علیشیخی ها هم قرابت داشت ، دسته علیشیخ ، همه پیاده رفتیم به دنبکی و نوحه سرائی خوبی کردیم و دسته هم زنجیر زدند و بعد نشستیم ناهار خوردیم ولی خانه خیلی سرد بود ، از راه دنبکی هم به قیزیلداش علیا رفتیم و آنجا هم مراسم را انجام دادیم و شب بود که به علیشیخ رسیدم ، من و دکتر عزت شدیدا سرما خورده بودیم و یکی دو روز نتوانستیم مسجد برویم ، پدرم (ایه ) کل اهالی دنبکی را بد و بیرا می گفت که چرا خانه شان گرم نبوده است ، یادم هست بعد اتمام مراسم در این دو روستا حسین آقا بدلیل کمک مان به ایشان در آن شرایط سرما از من و دکتر عزت شخصا قدردانی و تشکرکردند .

آن موقع بعد از ظهر عاشورا به ممش خان ( زیارتگاه آقا میر فتاح ) می رفتیم و شب بر می گشتیم ، رفتنی همه باهم بودیم ، باید تو راه نوحه را تمرین میکردیم و نزدیک روستا به صف می شدیم و زنجیرزنان وارد ممش خان و زیارتگاه می شدیم و عزاداری میکردیم ، اماموقع برگشت کسی به کسی نبود ، بیشتر وقت ها هوا تاریک بود ، جاده آسفالت نبود ، ماشین مرحوم محمد بهرامی ( ممد پنچر ) که از باتلاق ها گذشته بود ، جای تایر هایش مانده و باتلاق خشک شده بود ، درتاریکی کافی بود یک نفر داخل این گودال ها بیفتد ، صد متر عقب می ماند و خیلی ها در این گودال ها فرو می رفتند و عقب می ماندند ، اهالی و بزرگان هم در مسجد علیشیخ منتظر بازگشت دسته می نشستند در واقع برگشت ما بیشتر به یک مسابقه دو 5000 متری شباهت داشت و برنده آن هم همواره مشهدی حسین محمد زاده بود ، وقتی او به مسجد ده میرسید نزدیکترین فرد به ایشان در مالاباس و اکثریت در زورآباد (زرآباد ) و حوالی آن بودیم .

یاد باد آن روزگاران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

عزیزان اگر از این مراسم ها و سفر ها خاطراتی دارند لطفا در نظر سنجی بنگارند .

 

 

 

مشخصات وب
علیشیخ  
  • صفحه اصلی
  • پروفایل مدیر
  • ایمیل
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
موضوعات وب
  • روستای علی شیخ
  • غار علی شیخ
  • گالری عکس
  • مقالات
  • شعر
  • مطالب خواندنی
پیوندها
  • جغرافيايي و زمين شناسي
  • غارهای ایران وجهان
  • روستاهاي ايران
  • خانواده سبز خانواده بدون دخانیات
  • اخبار و معرفی مکانهای دیدنی ایران
  • هنر نستعلیق
  • خوی
  • کانون عکاسان ایران
  • روستای زاویه ی سکمن آباد (zeve)
  • روستاي پسک سفلي
  • وارلیق
  • غار علی شیخ
  • ممش خان کندی
آرشیو وب
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای علیشیخ   محفوظ است .