علیشیخ  

صفا و صمیمیت درروز های کم داری(6)

جمال محمد زاده | شنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۶ | 13:34
 

 صفا و صمیمیت درروز های کم داری(6)

البته این مغازه داران قریب به اتفاقشان سواد نداشتند ولی محاسبات را با چرتکه خیلی سریع انجام می دادند ، با توجه به اینکه اغلب پول نقد در دسترس مردم نبود آنها از مغازه داران نسیه خرید میکردند و افراد با سواد میران بدهی آنها را با روش خاصی در یک دهتر می نوشتند ، تا اینکه زمان برداشت و فروش محصولات این خریداران فرا می رسید و آن زمان آمده و با دکانداران تسویه حساب می کردند . یادم هست من کلاس سوم یا چهارم بودم  که حیدر عم اوغلو مرا چند بار با خودش به دنبکی برد و من حساب های مردم آنجا را در دفتری یادداشت می کردم ، آنجا در خانه ای می ماندیم که با علیشیخی ها بویژه خانواده محترم شریفی ( از طرف پدر یا مادر ) نسبتی داشتند ، یکی از اقوام شان خانم بسیار محترم به نام لطیفه بود، من حدود کلاس چهارم ابتدایی بودم ، این خانم مرا خیلی دوست می داشت و می گفت اگر پسری بیاورم حتما اسم اورا جمال می گذارم ولی جاری لطیفه خانم قبل از خودش پسری به دنیا آورد و لطیفه خانم اسم آن پسر را جمال گذاشت ، این آق جمال الان مرد بزرگ و محترمی است و در دنبکی سکونت دارد و بار ها هم به علیشیخ و خانه ما آمده و باهم خیلی دوست هستیم ، البته از دوستان نزدیک اوستا حسین برادر بزرگترم که معمار منطقه می باشد هم هست ، زیرا تما خانه های نوساز دنبکی را اوست حسین ساخته و به شوخی دنبکی را ( حسین آباد ) نیز می گویند.

یک بار هم با مرحوم الهوردی رحیمی به قره قوش علیا رفتیم و من آنجا هم حساب های ایشان را در دفتری می نوشتم ، آن موقع همسر الهوردی از اهالی قره قوش علیا بود و با آقای عیسی احمد زاده باجناق می شدند .

 

گاهی اوقات هم راه خوی به ده یا برعکس نصفش بسته می شد ، ما نصف راه را با ماشین وباقیمانده

را با پای پیاده می رفتیم ، کفش های خوبی هم نداشتیم و بار ها سر خورده و به زمین می افتادیم ، تازه همراهانمان به جای اینکه کمک مان کنند ) چون می دانستند روی برف نرم اتفاق خاصی نمی افتد ) به ما خندیده و می گفتند چقدر پیدا کردی ( احتمالا منظورشان این بود که تو پول دیدی و برای برداشتن آن خودت را به زمین زدی که در واقع یک شوخی یا یک ضرب المثل بود ) .

آن موقع پیره (شهر فیرورق ) باغ های میوه زیادی داشت و میوه در آنجا خیلی ارزان بود ( البته الان هم دارد ولی فکر نکنم مثل آن موقع باشد ) ، بعضی از دکانداران ده با اسب و الاغ یک روزه به فیرورق می آمدند ، میوه های مورد نظر خود را تهیه کرده و شب را در قهوه خانه ( آن زمان در کنار جاده و بین باغ ها دو تا قهوه خانه وجود داشت ) می ماندند و قبل از طلوع آفتاب بار را بر روی چهار پایان گذاشته وبه سمت علیشیخ و یا سایر روستا ها به راه می افتادند . من خودم با مرحوم حیدرعم اوغلو ( آقای حیدر محمدی ) دو تایی با چند تا الاغ برای حمل بار به فیروق رفته ، میوه خریده و روز بعد به ده باز گشتیم . 

مشخصات وب
علیشیخ  
  • صفحه اصلی
  • پروفایل مدیر
  • ایمیل
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
موضوعات وب
  • روستای علی شیخ
  • غار علی شیخ
  • گالری عکس
  • مقالات
  • شعر
  • مطالب خواندنی
پیوندها
  • جغرافيايي و زمين شناسي
  • غارهای ایران وجهان
  • روستاهاي ايران
  • خانواده سبز خانواده بدون دخانیات
  • اخبار و معرفی مکانهای دیدنی ایران
  • هنر نستعلیق
  • خوی
  • کانون عکاسان ایران
  • روستای زاویه ی سکمن آباد (zeve)
  • روستاي پسک سفلي
  • وارلیق
  • غار علی شیخ
  • ممش خان کندی
آرشیو وب
  • مهر ۱۴۰۴
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای علیشیخ   محفوظ است .