2-احترام گذاشتن وشخصیت دادن به مردم
اساس معاشرت بین مسلمانان احترام و محبت متقابل است یعنی هر دو موظف هستند به هم احترام گذاشته و با محبت با هم رفتار نمایند. قرآن مجید در سوره فتح، مؤمنین را چنین وصف می کند:« اشداء علی الکفار رحماء بینهم ». نسبت به کفار شدیدند ولی بین خودشان با رأفت و رحمت رفتار می کنند.
احترام گذاشتن وشخصیت دادن به دیگران یعنی ایجاد احساس بزرگی ومهم بودن در دیگران است
هرکسی در زندگی به دنبال دریافت تایید از اطرافیان خوداست ومایل است ارزش واقعی اورا بشناسند
همه انسانها دوست دارند از نظر دیگران مهم و باا رزش باشند . هر کسی در دنیای کوچک خود نیاز دارد که احساس کند ، هم برای خودش و هم برای دیگران مهم است
فهم ودرک این موضوع وارضاء این احساس در دیگران شاهراه نفوذ در قلب ودل آنهاست مدیریت خوب رهبری توانمند ونفوذ در قلبها مبتنی بر این پایه اخلاقی وتربیتی است
اما چگونه می توان حس مهم بودن ،بزرگ بودن و کسی بودن را در دیگران برانگیخت؟
در ذیل به پاره ای از راه کارها وروشهای احترام گذاشتن وبرانگیختن حس مهم بودن در دیگران اشاره می کنیم.
الف:- تشویق و تحسین کردن صمیمانه و صادقانه خوبیها و توانمدیهایی که در دیگران وجود دارد
همة انسانها به شدت تشنه تعریف و تمجید هستند. جنبه های مثبت افرادی را که با آنها سروکار دارید پیدا کنید و بدون بخل¬ورزی صفات مثبت آنها را تعریف و تمجید کنید.
اغلب یا همه افراد، به لحاظ برخوردارى از غریزه «حب نفس»، دوست دارند که مورد توجه و عنایت قرار بگیرند. توجه به این نیاز، درحدى که به افراط کشیده نشود و آثار سوء نداشته باشد، عاملى درجهت تغییر رفتار یا ایجاد «انگیزه عمل» در انسانهاست.
وقتى کسى را مورد تشویق قرار مىدهیم و به خاطر داشتن صفتىیا انجام کارى مىستاییم، در واقع حس «خود دوستى» او را ارضاءکردهایم. این هم، جاذبه و محبت مىآفریند، هم، نیت و انگیزه پدیدمىآورد یا تقویت مىکند.
همچنان که از لفظ تشویق نیز برمىآید، به معناى «بر سر شوقآوردن» و «راغبساختن» در ماهیت تشویق نهفته است. این کار، نیازمند شناختما از روحیات و خصلتهاى روانى اشخاص به معناى عام، و ازویژگیهاى روحى فرد مورد تشویق به طور خاص است. در تشویق، باید از لفظ، شیوه و برخوردى استفاده کرد که در درون شخص، شوق ونیت و علاقه ایجاد کند و این محرک درونى، او را به تلاش بیرونى وادارکند، نه اینکه صرفا یک «تحریک بیرونى» باشد.
بعضى خصلت «تشویق دیگران» را ندارند و به دلیل خودخواهى، غرور، حسد یا هر عامل دیگر، هرگز زبان به ستایش و تمجید ازخوبیهاى دیگران نمىگشایند و گفتن یک کلمه تشویقآمیز، برایشانبسیار سنگین است، هرچند خودشان پیوسته دوستدار آنند که موردتشویق دیگران قرار بگیرند. برخى هم به گونهاى تربیتشدهاند که براحتى زبان به تعریف ازدیگران و خوبیهایشان مىگشایند و نه تنها تشویق خوبان برایشانسنگین نیست، بلکه از این کار، لذت هم مىبرند. و... چقدر تفاوتمیان این دو گونه افراد است!