صفا و صمیمیت درروز های کم داری(13)
در آن برهه زمین فوتبال ما بیشتر قوروخ ( قوروق ، زمین خود علی آقا و اینها بود ) بود هر چند که در جا های دیگری مثل زمین فعلی دکتر افتخاری ، شورسو ، آغجاغیل ، یوخاری ،چایلاخ یونجا ، زمین فعلی حاج علی شریفی که آن موقع وسعت بیشتری داشت و ...
روز به روز فوتبال ما بهتر می شد و از ما کوچکتر هم فوتبال را یاد گرفتند و بعضی ها هم وارد تیم های دبیرستان و ادارات شدند ، در طول یک دوره ده ساله تمام تیم های فوتبال اطراف را می بردیم ، تقریبا همه بچه ها فوتبال بازی می کردند که تا جایی که حافظه ام یاری کند از آن ها اسم خواهم برد ولی عده ای بازی چشم نوازی داشتند و همواره نبودنشان در تیم احساس می شد ، در پست های مختلف
بازی ساز ها و توپ پخش کن ها و دروازه بان ها درچند دوره مختلف
دروازه بان ها :
آقای محمود قلی نژاد که دروازه بان جسوری بود ولی بعد از اینکه چند بار در اثر شوت های سنگین دست ها و پا هایش در رفت ، دیکر داخل دروازه نمی رفت و شهید بهمن شیرسوار و جعفر اردشیری
فخرالدین واحدی که نامدارترین دروازه بان علیشخ بود ، بسیار نترس به سمت توپ می رفت ، او هم بار ها دستش و پایش در می رفت و همواره بعد از بازی با تراکتور اورا به آغباش نزد حسن شکسته بند می بردیم .
هافبک های میانی ، بازی ساز و توپ پخش کن ( play maker ) آقای علی شریفی ، مرحوم میرکاظم حسینی و آقای علی دهقانی ، پرویز علی نژاد و حسن کاظمی
دفاع های آهنین ( بک ها ) ، مرحوم معرفت محمدی ، آقای نادر شیرسوار ، آقای فیض اله حسین نژاد ،آقای محمد علی اسدزاده ، حسن رحیمی و هدایت شیرسوار
خط حمله ( فوروارد ) صلاح الدین واحدی ، عزت اله اسدزاده ، جمال محمدزاده ، الهوردی نبی زاده ، علی حمزه زاده
عزت شوت های بسیار سنگینی داشت و عبور از دفاع معرفت محمدی بسیار سخت بود .
الهوردی همه را دربیل می زد ، علی حمزه زاده با پای چپ شوت های رو پای خوبی می زد .
علی خان شریفی و علی خان دهقانی بازی ساز بودند و پاس های خوبی به فوروارد ها می رساندند البته گلزن هم بودند .
البته تمام پسر ها علیشیخ فوتبال بازی می کردند ( در ادوار مختلف ) ولی بعضی کار روزانه شان بود ، مثلا از صبح تا عصر در مزارع و یونجه زارها و ... کار میکردند ولی عصر بدون احساس خستگی به بازی فوتبال می پرداختند که اسامی بعضی از آن ها را می آورم و اگر کسی این متن را خواند و فهمید کسی از قلم افتاده ، حتما در قسمت نظر سنجی به اینجانب اطلاع دهد . و اگر هم سرور ی اسمش را ننوشته ام بدون تردید مربوط به گذشت زمان و کهولت سن می باشد ، پیشاپیش از همه این عزیزان پوزش می طلبم .
آقایان : سیف اله حسین نژاد ، فرمان اردشیری ، علی اکبر حسینی کوهکمری ، محمد رضا بابائی ، کمال محمدزاده ، فیروز علی نژاد ، احمد علی نژاد ، توحید و داود محمدی ، حسین محمدی ،علیرضا بابائی ، جاوید علی نژاد ، بهمن سریا ، نورالدین واحدی ، مرادخان باقری ،عزیز قاسمی ، علی ذاکری ، محمود و محمد نوری ، غلامرضا و شهریار اردشیری ، محمدعلی و حجت پیرچورسی ، اسماعیل قاسمی ، مجید قلی نژاد ، اسماعیل فرج زاده ، سجاد سلطان زاده
علیرضا ، محمدرضا ، اسرافیل و محسن شیرسوار ، حیدر خان دهقانی ، فرمان شیرسوار و ...
در یکی از مسابقات ، الهوردی همه را دربیل زد و توپ را به من داد و من گل کردم ، چند دقیق بعد الهوردی و علی حمزاده پاس کاری کردند ( البته علی اگر موقعیت را مناسب می دید پاس نمیداد و رو پا شوت های محکمی می نواخت ، علی یادم هست گوشه بازی می کرد او از یکی دو نفر رد شد و توپ را به الهوردی داد و الهوردی هم همه را جا گداشت و توپ را به عزت سپرد و عزت هم با شوتی بسیار محکم دروازه را باز کرد ، کاپیتان تیم مقابل به بازیکنانش می گفت ( او چیککلو اوغلانی توتون یعنی آن پسر کوچک قامت را بگیرید ) بازیکنان آن ها جواب دادند ( او بیزی آللادیر یعنی او ما را می فریبد یعنی در بیل می زند ) ما آن بازی را 8 به هیچ بردیم .
بعد از پایان بازی به ده بر می گشتیم و هر کسی که چایی شان آماده بود به خانه آن ها می رفتیم چایی می خوردیم، نان پنیر و .. . می خوردیم و بعد هر کس به خانه خودش می رفت ، بدون تردید این روز ها دیگر تکرار نخواهند شد و هزار افسوس که امروز دیگر هم طبقه نیستیم و از نظر معنوی خیلی از هم دور شده ایم و این یک فاجعه است .
به قول زنده یاد استاد شهریار